سلام یکی از دوستان پیشنهاد کرد وبلاگتون رو ببینم . واقعا وبلاگ جالبی دارید . مطالب هم واقعا به دردبخوره . دلم می خواد باهم تبادل لینک داشته باشیم . دوست دارم لینکتون رو تو سایتم داشته باشم تا هر وقت هم خودم و هم بازدید کننده هام دلمون خواست بتونیم بهت سر بزنیم . اگه مایل به تبادل لینک باشید وبلاگ من رو با نام ۩۞۩ بی پرده زنان و مردان را ببینید ۩۞۩ لینک کنید . و حتما به من اطلاع بدید که وبلاگ شما رو با چه نامی لینک کنم .
سلام زینگ زینگ شترها می روند راهی یکسان اما بی پایان و انسانها همیشه به دنبال سرابی و نوری که شاید همین جا هم باشد. مرسی حس خوبی مثل نوستالژیا به ادم میده
امیر عکست منو یاد این کاروانهای راهیان نور که عیدها راه میوفتن به سمت نقاط جنگی انداخت عید وقتی که داشتم میرفتم خوزستان بین راه به یکی از این کاروانها که مال یه شهری نزدیک زنجان بود تو یکی از این استراحتگاههای بین راه بر خوردم. دختر و پسر ی رو دیدم که دارن یه گوشه خلوت با هم معاشقه میکنن و گرم شوخی و صحبت. وقتی منو دیدن بد جوری دستپاچه شدن منم دیگه نمیونستم وانمود کنم که ندیدم خلاصه بهشون گفتم اصلا راحت باشید به من ربطی نداره وقتی کاروان راهیان نور داشت راه میوفتاد دیدم هر دوشون جدا گانه رفتن سوار شدن خلاصه محدودیت ها ممکنه تعریف نور را برامون متفاوت کنه هر کی نوری داره خوش بحال اونی که خودش نورش رو انتخاب میکنه نه بر اثر جبر و فشار دیگران پیش خودم فکر کردم محدودیت بیش از حد این دختر و پسر معصوم چه چه مشکلاتی براشون ایجاد کرده هیچوقت معصومیت نگاه اون دختر یادم نمیره انشالله تو هم بسوی نورت تو کاروان دلت پیش بری
سالها پیش از آنکه به دنیا بیایم پدرم نقاشی میکشید به یاد یکی از تابلوهای او میافتم سه شتر ... کاروانی که به جای نامعلومی میرود برای من قط نوستالژیک است و نه بیشتر
این هم حکایتی ست
اما درین زمانه که در مانده هر کسی
از بهر نان شب
دیگر برای عشق و حکایت کجال نیست...!
... اینجا به خاک خفته هزار آرزوی پاک
اینجا به باد رفته هزار آتش جوان
زیبا و سمبولیک با کادری عالی و ترکیب بندی هوشمندانه.
سلام
یکی از دوستان پیشنهاد کرد وبلاگتون رو ببینم . واقعا وبلاگ جالبی دارید . مطالب هم واقعا به دردبخوره .
دلم می خواد باهم تبادل لینک داشته باشیم . دوست دارم لینکتون رو تو سایتم داشته باشم تا هر وقت هم خودم و هم بازدید کننده هام دلمون خواست بتونیم بهت سر بزنیم .
اگه مایل به تبادل لینک باشید وبلاگ من رو با نام
۩۞۩ بی پرده زنان و مردان را ببینید ۩۞۩ لینک کنید . و حتما به من اطلاع بدید که وبلاگ شما رو با چه نامی لینک کنم .
سلام زینگ زینگ شترها می روند راهی یکسان اما بی پایان و انسانها همیشه به دنبال سرابی و نوری که شاید همین جا هم باشد. مرسی حس خوبی مثل نوستالژیا به ادم میده
ای کاروان، ای ساربان، لیلای من کجا میبری
با بردن لیلای من، جان و دل مرا میبری
ای ساربان کجا میروی
ای کاروان کجا میروی
...
سلام
زیباست
شاد باشی همیشه
امیر عکست منو یاد این کاروانهای راهیان نور که عیدها راه میوفتن به سمت نقاط جنگی انداخت
عید وقتی که داشتم میرفتم خوزستان بین راه به یکی از این کاروانها که مال یه شهری نزدیک زنجان بود تو یکی از این استراحتگاههای بین راه بر خوردم.
دختر و پسر ی رو دیدم که دارن یه گوشه خلوت با هم معاشقه میکنن و گرم شوخی و صحبت. وقتی منو دیدن بد جوری دستپاچه شدن منم دیگه نمیونستم وانمود کنم که ندیدم خلاصه بهشون گفتم اصلا راحت باشید به من ربطی نداره
وقتی کاروان راهیان نور داشت راه میوفتاد دیدم هر دوشون جدا گانه رفتن سوار شدن
خلاصه محدودیت ها ممکنه تعریف نور را برامون متفاوت کنه هر کی نوری داره خوش بحال اونی که خودش نورش رو انتخاب میکنه نه بر اثر جبر و فشار دیگران پیش خودم فکر کردم محدودیت بیش از حد این دختر و پسر معصوم چه چه مشکلاتی براشون ایجاد کرده هیچوقت معصومیت نگاه اون دختر یادم نمیره
انشالله تو هم بسوی نورت تو کاروان دلت پیش بری
سالها پیش از آنکه به دنیا بیایم پدرم نقاشی میکشید
به یاد یکی از تابلوهای او میافتم
سه شتر ... کاروانی که به جای نامعلومی میرود
برای من قط نوستالژیک است و نه بیشتر
In karevan dare mire be khorshid?! Manam miyaaaaam
Kheili ghashange
کاروان رفت و در خوابیم
عکسهاتون رو واقعا دوست دارم.
نورها، سایه ها...
پایدار باشین.
جهت حرکت کاروان و درخت ها جالب است
خیلی زیبا و چشم نوازه
کادر مناسب و ترکیب بندی بدونه نقصه . واقعا لذت بردیم
مرسی امیر جان
نهایت تمام نیروها پیوستن است
پیوستن به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور.......
نمی دونم چرا این عکس رو که دیدم یاد این آیه افتادم!!!!!!!! که خدا به موسی می گه:
...پس چون به آتش رسید ندایی آمد که ای موسی !
کفش هایت را در بیاور چون تو در سرزمین مقدس طوی هستی........
معدرکست