-
آرام
شنبه 22 دیماه سال 1386 01:46
می چکد سمفونی شب آرام... پارک جمشیدیه
-
کویر
چهارشنبه 19 دیماه سال 1386 00:49
شب ، سکوت ، کویر ....
-
برف ۲
سهشنبه 18 دیماه سال 1386 02:15
چرا گرفته دلت ؟ و و
-
نیما
شنبه 15 دیماه سال 1386 22:48
میتراود مهتاب میدرخشد شب تاب مانده پای آبله از راه دراز بر دم دهکده مردی تنها کوله بارش بر دوش دست او بر در، میگوید با خود: غم این خفتهی چند خواب در چشم ترم میشکند نیما یوشیج به مناسبت ۱۳ دیماه سالگرد وفات نیما . یادش گرامی.
-
برف
پنجشنبه 13 دیماه سال 1386 19:40
تهران برف میاد : دمت گرم و سرت خوش باد !
-
سکوت
سهشنبه 11 دیماه سال 1386 01:23
مطلب از این قرار است: چیزی فسرده است و نمی سوزد امسال در سینه در تنم! احمد شاملو Camera : 400d + 17-70
-
بی ریا
جمعه 7 دیماه سال 1386 00:34
ای کاش می توانستند از آفتاب یاد بگیرند که بی دریغ باشند در دردها و شادی هاشان حتا با نان خشکشان و کاردهایشان را جز از برای قسمت کردن بیرون نیاورند. شاملو
-
جراحت
چهارشنبه 5 دیماه سال 1386 00:06
برویم ای یار، ای یگانه ی من ! ...اینان دردند و بود خود را نیازمند به جراحات به چرک اندر نشسته اند. و چنین است که چون با زخم و فساد و سیاهی به جنگ برخیزی کمر به کین ات استوارتر می بندند. ( شاملو) canon 400d + 17-70
-
برف نو
شنبه 1 دیماه سال 1386 23:59
برف نو! برف نو! سلام، سلام بنشین، خوش نشستهای بر بام پاکی آوردی ای امید سپید همه آلودگیست این ایام Canon 5d + 24-105
-
میرویم
چهارشنبه 28 آذرماه سال 1386 23:34
میرویم کنج یک جای دور رویاهایمان را یواشکی برای هم شبیه ترانه می خوانیم ... (سید علی صالحی) دوربین : canon 5d + 24-105
-
سحر
سهشنبه 27 آذرماه سال 1386 00:36
اندکی صبر ، سحر نزدیک است ...
-
بسته
سهشنبه 20 آذرماه سال 1386 01:28
دل من گرفته زینجا هوس سفر نداری ... ؟
-
شبگرد
پنجشنبه 15 آذرماه سال 1386 21:27
- ای شبگرد ! از چنین بی نقشه رفتن تن نفرسودت ؟ (احمد شاملو) این روزها به هرکس نگاه میکنم ، از همه ی مردم کوچه بازار ، همشهریام ، دوستام ، اطرافیانم ، و هرکس و همه ، مدام این جمله رو توی نگاهش میبینم، همش حس میکنم که داره با خودش زمزمه میکنه : ای شبگرد ! از چنین بی نقشه رفتن ...
-
پاییز
دوشنبه 12 آذرماه سال 1386 23:39
پادشاه فصل ها پاییز ...
-
خدا
یکشنبه 11 آذرماه سال 1386 00:32
لب دریای حسود زیر این طاق کبود جز خدا هیچکی نبود جز خدا هیچکی نبود ! ( شاملو )
-
من !
چهارشنبه 7 آذرماه سال 1386 21:22
این عکسها رو دوست خوبم ، محمد امدادی از من گرفته ، که همین جا ازش تشکر میکنم . و همیشه آدمها از خودشون تصوراتی دارن ، حس میکنم خودم رو توی این عکسا به وضوح میبینم، و همیشه دوست داشتم که این عکسها باشم ... یک دوربین ، یک روستا ، و مردمی مهربان ... مردم بالادست ، چه صفایی دارند ... از پیرمرد چوپان پرسیدم : - چند تا پسر...
-
خالی
یکشنبه 4 آذرماه سال 1386 23:46
کاش دلتنگی نیز نام کوچکی داشت ...
-
گندمزار
یکشنبه 4 آذرماه سال 1386 01:48
هنوز در فکر آن کلاغم ، در دره های یوش ...
-
ده
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 02:03
مردم بالادست، چه صفایی دارند . چشمه هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد.... سهراب
-
زلف
دوشنبه 28 آبانماه سال 1386 23:11
زلف بر باد مده ، تا ندهی بر بادم ...
-
رکسانا
دوشنبه 28 آبانماه سال 1386 00:17
بگذار پس از من هرگز کسی نداند از رکسانا با من چه گذشت . ... لام تا کام حرفی نخواهم زد ... احمد شاملو
-
چوپان
جمعه 25 آبانماه سال 1386 23:46
سفر مرا به زمین های استوایی برد. و زیر سایه ی آن "بانیان" سبز تنومند چه خوب یادم هست عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد : وسیع باش، و تنها، و سر به زیر، وسخت. سهراب سپهری
-
مرد
یکشنبه 20 آبانماه سال 1386 01:23
نگاهی و لبخندی ...
-
شب
پنجشنبه 17 آبانماه سال 1386 00:39
ستاره باران جواب کدام سلامی ... ؟
-
پاییز
شنبه 12 آبانماه سال 1386 23:55
انگار بوی رفتن می آید ... ( امین پور )
-
امین پور
سهشنبه 8 آبانماه سال 1386 23:39
تا نگاه می کنی : وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی ! پیش از آن که با خبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود آی... ای دریغ و حسرت همیشگی ! ناگهان چقدر زود دیر می شود ! قیصر امین پور رو دوست داشتم ، هم به خاطر شعرهاش و هم به خاطر هم ولایتی بودنمون . یادش به خیر .
-
مه
دوشنبه 7 آبانماه سال 1386 00:35
این مه رو خیلی دوست دارم ... شب زیبایی بود تو الموت .
-
خزر
پنجشنبه 26 مهرماه سال 1386 00:08
فرزندانمون شاید تا چند سال دیگه ، تنها چیزی که از دریای مازندران براشون بمونه یک عکس باشه و احتمالا خاطره ای ضعیف و اسمی قدیمی به نام : دریای خزر ! جخ امروز از مادر نزادهام نه عمر ِ جهان بر من گذشته است. نزدیکترین خاطرهام خاطرهی قرنهاست. بارها به خون ِمان کشیدند به یاد آر، و تنها دستآورد ِ کشتار نانپارهی...
-
ابر
شنبه 21 مهرماه سال 1386 22:48
ببار ای ابر ! شاید پاک کنی غمی رو که چند روزه عجیب روی دل ماست ...
-
بارون
سهشنبه 17 مهرماه سال 1386 20:52
بارون میاد جرجر گم شده راه بندر ساحل شب چه دوره آب اش سیاه و شوره ای خدا کشتی بفرست آتیش بهشتی بفرست جاده ی کهکشون کو زهره ی آسمون کو چراغ زهره سرده تو سیاهیا می گرده ... احمد شاملو