-
خورشید
پنجشنبه 12 مهرماه سال 1386 01:36
خورشید زنده است ! در این شب سیا آهنگ پر صلابت ِتپش ِقلب ِخورشید را من روشن تر پر خشم تر پر ضربه تر شنیده ام از پیش ... احمد شاملو
-
یا علی
چهارشنبه 11 مهرماه سال 1386 00:35
حیدرا یک جلوه محتاج توأم دار برپا کن که حلاج توأم جلوه ای کن تا که موسایی کنم یا به رقص آیم مسیحایی کنم یک دو گام از خویشتن بیرون زنم گام دیگر بر سر گردون زنم گام بردارم، ولی با یاد تو .... مرحوم آقاسی
-
نیاز
شنبه 7 مهرماه سال 1386 00:18
برای تو ، ای روز اردیبهشتی ... محل عکس : دریاچه اوان - الموت
-
بدوم
چهارشنبه 28 شهریورماه سال 1386 23:10
من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هشیار است! و چنان بی تابم، که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت،بروم تا سر کوه. دورها آوایی است، که مرا می خواند.
-
یک قدم
دوشنبه 26 شهریورماه سال 1386 23:04
یک قدم مانده ، صبر کن ، آمدم ...
-
ابلوموف
جمعه 23 شهریورماه سال 1386 16:50
داشتم مقاله ای از ابراهیم نبوی میخوندم ، این قسمتش به نظرم جالب اومد... حکایت ملت ایران مانند « ابلوموف» داستان ایوان گنچارف است که سالهاست دائره المعارف روی تاقچه اش روی صفحه ۳۵۷ مانده و سی سال است کتاب را کسی ورق نزده و همه اموالش را مباشرین از دستش درآوردند و ابلوموف فقط وزن اضافه کرده و چربی دور شکمش زیاد شده و...
-
اگه ...
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 23:50
دلا از غصه سیاس آخه پس خونه ی خورشید کجاست ؟ ... دیگه ده مثل قدیم نیس که از آب دُر میگرفت باغاش انگار باهارا از شکوفه گُر میگرفت : آب به چشمه ! حالا رعیت سر آب خون میکنه واسه چار چیکه ی آب، چل تا رو بی جون میکنه . نعشا میگندن و میپوسن و شالی میسوزه پای دار ، قاتل ِ بیچاره همونجور تو هوا چش میدوزه -(( چی می جوره تو...
-
فروم
پنجشنبه 15 شهریورماه سال 1386 00:45
سلام خب من امشب همین جوری الکی الکی خوشحالم ، و ازونجاییکه فعلا تو فروم عکاسی دعوا و بزن بزنه و هی مدیران پستای ما رو پاک میکنند و ما هی پستای اونا رو نمیتونیم پاک کنیم ، و ازونجا که هی ما به اونا گیر دادیم و اونا هی به ما گیر دادند ، جماعت عکاسی به دو گروه تبدیل شده ، مدیر و عضو عادی ، چرا که با فرغان هم میشه خاک را...
-
ناباوری
دوشنبه 12 شهریورماه سال 1386 23:53
نه ! هرگز شب را باور نکردم چرا که در فراسوهای دهلیزش به امید دریچه یی دل بسته بودم . شاملو
-
ساعت واپسین
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1386 23:10
آه ، پیش از آنکه در اشک غرقه شوم چیزی بگو هرچه باشد .... یک ساعت مانده به آخر ۹۶ ساعت انتظار ، ۴ شبانه روز تمام . من و خورشید را هنوز امید دیداری هست ، هرچند روز من آری به پایان خویش نزدیک می شود.
-
رفتن
دوشنبه 22 مردادماه سال 1386 01:35
وقتی که ایران هست ، خلیج یعنی فارس تاریخ میلرزد ، از خشم قوم پارس جز این اگر باشد ، خلیج آبی نیست بی سایه ی ایران ، غیر از سرابی نیست ... چند وقتی هست که شدید به رفتن از ایران فکر میکنم . به ترک این آب و این خلیج که دیگه همیشه فارس هم نیست ... اینجا هیچی سر جاش نیست ... ماندن به ناگزیر و به ناگزیری به تماشا نشستن که...
-
خون خواره ای
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 23:42
دامن کشانم میکشد در بتکده ، عیاره ای من همچو دامن میدوم اندر پی خون خواره ای یک لحظه هستم می کند ، یک لحظه پستم می کند یک لحظه مستم می کند ، خود کامه ی خماره ای
-
میلاد من
پنجشنبه 28 تیرماه سال 1386 01:57
من ۲۷ سال قبل در چنین روزی دیده به جهان گشودم ، نمیدونم هدف خدا چی بوده از خلقت من ، اما امیدوارم بتونم از عهده اش بر بیام . الان شب تولدمه و من خوشحالم ....
-
زندگی
پنجشنبه 21 تیرماه سال 1386 02:29
تولد هر کودک نشان از آن است که خداوند هنوز به انسان امید دارد .
-
تفکر
دوشنبه 11 تیرماه سال 1386 18:55
دارم فکر میکنم ...